*ستارِِه سهیل*

خاطرات تفکرات روز نوشت ها

*ستارِِه سهیل*

خاطرات تفکرات روز نوشت ها

گزیده هایی از جبران خلیل جبران

 

" زندگی به راستی تاریکی ست، مگر آنکه شوقی باشد
و شوق همیشه کورست ، مگر آنکه دانشی باشد
و دانش همیشه بیهوده است ، مگر آنکه کاری باشد
و کار همیشه تهی ست ، مگر آنکه مهری باشد ..."

جبران خلیل جبران

گزیده هایی از جبران خلیل جبران

جبران خلیل جبران می گوید:

هفت جا ، نفس خویش را حقیر دیدم :

نخست ، وقتی دیدمش که به پستی تن می داد تا بلندی یابد.

دوم ، آن گاه که در برابر از پا افتادگان ، می پرید. 

سوم ، آن گاه که میان آسانی و دشوار مختار شد و آسان را برگزید. 

چهارم ، آن گاه که گناهی مرتکب شد و با بادآوری این که دیگران نیز همچون او دست به گناه می زنند ، خود را دلداری داد. 

پنجم ، آن گاه که از ناچاری ، تحمیل شده ای را پذیرفت و شکیبایی اش را ناشی از توانایی دانست. 

ششم ، آن گاه که زشتی چهره ای را نکوهش کرد ، حال آن که یکی از نقاب های خودش بود. 

هفتم ، آن گاه که آوای ثنا سرداد و آن را فضیلت پنداشت.